من منتظرت شدم ولي در نزدي
بر زخم دلم گل معطر نزدي
گفتي كه اگر شود مي آيم اما
مرد اين دل و آخرش به او سر نزدي
در جوانی غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد
در قفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد
آتش عشقت چنان از زندگی سیرم بکرد
آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد.
تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
آرزو دارم شبي عاشق شوي .
آرزو دارم بفهمي درد را
.تلخي برخوردهاي سرد را
مي رسد روزي كه بي من سر كني
.مي رسد روزي كه مرگ عشق را باور كني ...
سفری غریب داشتم توی چشمای قشنگت
سفری که بر نگشتم غرق شدم توی نگاهت
دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود
چشم تو مثل یه سایه همجا همسفرم بود
من همون لحظه اول آخر راهو میدیدم،
تپش عشق و تو رگهام عاشقانه می چشیدم
نظرات شما عزیزان:
ناصر
ساعت15:24---17 خرداد 1390
سلام دوست عزیز وبلاگت زیباست سری هم به وب من بزن ممنون میشم